عشق است ...

گفتم ای عشق ...  بیا تا که بسازی ما را
یا نه ... ، ویرانه کنی ساخته ی دنیا را

گفتم ای عشق ...  چه بر روز تو آمد امروز ؟
که به تشویش سپردی شب عاشق ها را

چه شد آن زمزمه ی هر شبه ی ما ، ای دوست؟
چه شد آن صحبت هر روزه ی یاران ، یارا ؟

چشمه ها خشک شد از بس نگرفتی اشکی
همتی تا که رهایی بدهی دریا را

حیف از امروز که بی عشق شب آمد ای عشق
کاش خورشید تو آغاز کند فردا را



دکلمه " عشق است " با صدای پرویز پرستویی

دانلود

هر لحظه مرا تازه خدایی دگر آید

بیزارم از آن کهنه خدایی که تو داری  ...   هر لحظه مرا تازه خدایی دگر آید


گاهی شنیده ایم که برخی ها می گویند قرآن ، کلام و سخن هزار و چهارصد سال پیش است و برای امروز و آینده نمی تواند مفید باشد.

قرآن کتابی ست که در طول بیست و سه سال بر قلب و جان پیامبر به تدریج نازل شد.
کلمه " نزول " نازل بر تدریج و مدت دار بودن امر است. نزول قرآن در مدت بیست و سه سال و به تدریج بودن این امر نشان از اهمیت محتوای آن است. نشان از مدون بودن است و نشان از آن است که این کتاب تنها یک کتاب محدود در زمان پیامبر نیست.

نشان از آن است که این کتاب برنامه ای خواهد بود برای زمان ها ...

قرآن به مانند چشمه ای خواهد بود همیشه جوشان برای دل و جان جویای آگاهی در زمان ها ...

علامه حسن زاده ی آملی (حفظه الله) در برخورد و مصاحبتی با یک اهل ریاضی به این امر اشاره می نماید که قرآن چشمه ی همیشه جوشان معرفت و آگاهی است.




آيت الله حسن زاده آملي می فرماید :

بنده حدود سي سال پيش صحبتي با يك رياضيدان داشتم ... تا اينكه كلام كشيده شد به شكل هندسي «قطاع»

من از او به خاطر غرض الهي كه در نظر داشتم سؤال كردم :

عزيز من! از اين شكل چند حكم هندسي مي­توان استفاده كرد و بدست آوررد ؟

گفت: شايد هفت تا ده حكم!

گفتم : مثلا بيست تا چطور؟ می توان بیست حکم بدست آورد ؟

گفت: شايد ممكن باشد.

گفتم: دويست تا و دو هزار تا چطور؟ با تعجب  به من نگاه مي­كرد.

گفتم: دويست هزار تا چطور؟ ... خيال مي­كرد كه من قصد مطايبه و شوخي دارم و به مَجاز حرف مي­زنم.

بعد به او گفتم : خواجه نصير الدين طوسي از اين شكل ( شکل هندسی قطاع )، چهار صد و نود و هفت هزار و ششصد و شصت و چهار ( نزدیک نیم میلیون ) حكم هندسي استنباط كرد.

پس چه جاي تعجب است که قرآن ، هر حرفش داراي هفتاد هزار معنا و بيش از آن باشد و همان­طور كه خداوند سبحان غير متناهي است ، قرآن هم كه كتاب او است ، غير متناهي است و مانند بحر و دريايي است كه پايان ندارد و انسان مي­تواند به هر اندازه­ اي بخواهد، در قرآن غواصي نمايد و به درجاتش عروج كند.

(داستانهاي عارفانه 2، ص 30)


در ادامه بیان این خاطره ، علامه ، به معصوم بودن حضرت زهرا (س) اشاره می نمایند و بیان می کنند
که هیچ یک
از مفسران و عالمان دین در طول تاریخ ، نتوانستند به خود جرأت دهند و بگویند که به تمام جوانب قرآن تسلط دارند .

اما حضرت فاطمه زهرا (س) در دعاهای خود بیان می دارد :


" خدایا تو را سپاس می نمایم که مرا در هیچ جای قرآن حیران و وامانده ، نگذاشتی "

در بخشى از دعاى ایشان آمده است:

.... اَلْحمد لله الّذى لَمْ یَـجْـعَـلْـنـى جاحدةً لِـشَـىْ‏ءٍ مِـن كتابِهِ و لا مُـتَـحـیّـرةً فى شَـى‏ءٍ مِـن اَمْرِه...

منبع : فلاح‏ السائل، سیدبن‏ طاووس، ص 173


" حمد خدا را كه مرا انكار كننده‏ ى چیزى در كتابش و سرگردان در چیزى از كار آن نگردانیده است... "

با این فرمایش حضرت زهرا (س) می توان فهمید که ایشان بر همه جوانب و علوم و معارف قرآن تسلط داشته اند و این آگاهی و تسلط بر کسی ممکن نیست جز شخص معصوم.

حدیث روز


• امام مهدی (سلام الله علیه) : •

ما از همه خبرهاى شما آگاهيم، و چيزى از خبرهاى شما از ما پنهان نيست.

بحارالأنوار - ج 53 - ص 175

اللهُ نورُ السَماواتِ وَ الاَرض

این همه گندم، این همه کشتزارهای طلایی، این همه خوشه در باد را که می خورد؟

آدم است، آدم است که می خورد

این همه گنج آویخته بر درخت، این همه ریشه در خاک را که می خورد؟

آدم است، آدم است که می خورد


این همه مرغ هوا و این همه ماهی دریا ، این همه زنده بر زمین را که می خورد؟

آدم است ، آدم است که می خورد

هر روز و هر شب ، هر شب و هر روز زنبیل ها و سفره ها پر می شود ، اما آدم گرسنه است.

آدم همیشه گرسنه است.

دست های میکائیل از رزق پر بود.

از هزار خوراک و خوردنی . اما چشم های آدمی همیشه نگران بود.دست هایش خالی و دهانش باز

میکائیل به خدا گفت: خسته ام ، خسته ام از این آدم ها که هیچ وقت سیر نمی شوند.

خدایا چقدر نان لازم است تا آدمی سیر شود؟ چقدر !

خداوند به میکائیل گفت: آنچه آدمی را سیر می کند نان نیست، نور است.

تو مامور آن هستی که نان بیاوری .

اما نور تنها نزد من است و تا هنگامی که آدمی به جای نور، نان می خورد گرسنه خواهد ماند.




میکائیل راز نان و نور را به فرشته ای گفت. و او نیز به فرشته ای دیگر

و هر فرشته به فرشته دیگری تا آنکه همه هفت آسمان این راز را دانستند.

تنها آدم بود که نمی دانست. اما رازها سر می روند. پس راز نان و نور هم سر رفت.

و آدمی سرانجام دانست که نور از نان بهتر است. پس در جستجوی نور برآمد.

در جستجوی هر چراغ و هر فانوس و هر شمع.

اما آدم، همیشه شتاب می کند. برای خوردن نور هم شتاب کرد. و نفهمید نوری که آدمی را سیر

می کند نه در فانوس است و نه در شمع. نه در ستاره و نه در ماه.

او ماه را خورد و ستار ها را یکی یکی بلعید. اما باز هم گرسنه بود.

***

خداوند به جبرئیل گفت: سفره ای پهن کن و بر آن کلمه و عشق و هدایت بگذار.

و گفت: هر کس بر سر این سفره بنشیند، سیر خواهد شد.

سفره خدا گسترده شد؛ از این سر جهان تا آن سوی هستی.

اما آدم ها آمدند و رفتند. از وسط سفره گذشتند و بر کلمه و عشق و هدایت پا گذاشتند.

آدم ها گرسنه آمدند و گرسنه رفتند. اما گاهی، فقط گاهی کسی بر سر این سفره نشست

و لقمه ای نور برداشت. و جهان از برکت همان لقمه روشن شد.

و گاهی ، فقط گاهی کسی تکه ای عشق برداشت و جهان از همان تکه عشق رونق گرفت.

و گاهی، فقط گاهی کسی جرعه ای از هدایت نوشید و هر که او را دید چنان سرمست شد

که تا انتهای بهشت دوید.

***

سفره خدا پهن است اما دور آن هنوز هم چقدر خلوت است.

میکائیل نان قسمت می کند. آدم ها چنگ می زنند و نان ها را از او می ربایند.

میکائیل گریه می کند و می گوید: کاش می دانستید، کاش می دانستید که نور از نان بهتر است

نوای نینوا

شعری زیبا برای دانلود

از اینجا دانلود کنید