چه بگویم ... ؟
نوشـتـنـم را
بهانه ای نیست
جز گفتن این که ...

چــه کـنـم بـا دل تـنـهـا ... ؟
چــه کـنـم بـا غــــم دل ... ؟




روز اول، پسر بچه 37 میخ به دیوار كوبید. طی چند هفته بعد، همان طور كه یاد میگرفت چگونه
عصبانیتش را كنترل كند، تعداد میخ های كوبیده شده به دیوار كمتر میشد.
او فهمید كه كنترل عصبانیتش آسانتر از كوبیدن میخ ها به دیوار است ...
بالاخره روزی رسید كه پسر بچه دیگر عصبانی نمیشد. او این مسئله را به پدرش گفت
و پدر نیز پیشنهاد داد هر بار كه می تواند عصبانیتش را كنترل كند، یكی از میخ ها را از دیوار در آورد.
روزها گذشت و پسر بچه بالاخره توانست به پدرش بگوید كه تمام میخها را از دیوار بیرون آورده است.
پدر دست پسر بچه را گرفت و به كنار دیوار برد و گفت :
پسرم ! تو كار خوبی انجام دادی و توانستی بر خشم خود پیروز شوی .
اما به سوراخهای دیوار نگاه كن. دیوار دیگر مثل گذشتهاش نمیشود.
وقتی تو در هنگام عصبانیت حرفهایی میزنی ، آن حرفها هم چنین آثاری به جای میگذارند.
تو میتوانی چاقویی در دل انسانی فرو كنی و آن را بیرون آوری. اما هزاران بار عذر خواهی
هم فایده ندارد؛ آن زخم سر جایش است. زخم زبان هم به اندازه زخم چاقو دردناك است
يَـسْـتَـخـفـُونَ مِـنَ الـنـاسِ وَلاَ يَـسْـتَـخـفـُونَ مِـنَ اللّهِ وَهُـوَ مَـعَـهُـمْ
إِذ يُـبَـيِّـتـونَ مَا لاَ يَـرْضَـى مِـنَ الْـقَـوْلِ
وَكَـانَ اللّهُ بـِمَـا يَـعْـمَـلـُونَ مُـحِـيـطـًا

بـگـو : « آيا شما را از زيانكارتــرين مردم آگاه گردانم ؟ »
[ آنان ] كسانى اند كه تلاششان در زندگى دنيا به هدر رفته و خود مى پندارند كه كار خوب انجام مى دهند.
سوره کهف آیه 103 - 104

مـحتاج به غیر خود مگردان ما را