آخر ماه صفر


تـمـاشا می‌ شوی آیه به آیه در قـنـوت مــن

تویی شرط و شروط من اگر گاهی مسلمانم

............................................................



خطبه 126 نهج البلاغه

 عـدالت اقـتـصـادی امام علی علیه السلام

( به امام گفتند كه مردم به دنيا دل بسته‏ اند ، معاويه با هدايا و پول‏ هاى فراوان آنها را جذب مى ‏كند

شما هم ازاموال عمومى به اشراف عرب و بزرگان قريش ببخش واز تقسيم مساوى بيت المال دست

بردار تا به تو گرايش پيدا كنند )



آيا به من دستور مى ‏دهيد براى پيروزى خود ، از جور و ستم در باره امّت اسلامى كه بر آنها ولايت دارم ،

استفاده كنم ؟

به خدا سوگند ، تا عمر دارم ، و شب و روز برقرار است و ستارگان از پى هم طلوع و غروب مى‏ كنند ،

هرگز چنين كارى نخواهم كرد

اگر اين اموال از خودم بود به گونه‏ اى مساوى در ميان مردم تقسيم مى‏ كردم تا چه رسد كه جزو اموال

خداست آگاه باشيد

بخشيدن مال به آنها كه استحقاق ندارند ، زياده روى و اسراف است ، ممكن است در دنيا مقام بخشنده ی

آن را بالا برد ، امّا در آخرت پست خواهد كرد ، در ميان مردم ممكن است گرامى ‏اش بدارند ،

امّا در پيشگاه خدا خوار و ذليل است.

كسى مالش را در راهى كه خدا اجازه نفرمود مصرف نكرد و به غير اهل آن نپرداخت

جز آن كه خدا او را از سپاس آنان محروم فرمود و دوستى آنها را متوجّه ديگرى ساخت ،

پس اگر روزى بلغزد و محتاج كمك آنان گردد ، بدترين رفيق و سرزنش كننده‏ ترين دوست خواهند بود.



آ ه ...


   " آه " که می گویی ...

                               خــــدا

                                         سر بر می گرداند.
 
                                                                  آه

                                                                        نام کوچک خداست.



........................................................................

الهى آن كه درد دارد آه و ناله دارد ، شيرين تر اين كه سفير صادقت فرمود :

إنّ آه ، اِسمٌ مِن أسماءِ الله تعالى ، فاذا قال المريض : آه فقد استغاث بالله

الهی نامه آیت الله حسن زاده املی (حفظه الله )


........................................................................

آه اسم خداست.  " آه اسم من اسماء الله الحسنی "   مستدرک الوسائل جلد ۲ ص ۱۴۸

........................................................................

مرحوم صدوق (رضوان الله عليه) در كتاب شريف توحيد مي‌گويد:

وجود مبارك امام صادق (سلام الله عليه) ظاهراً با يكي از صحابه رفتند به عيادت يك بيمار.

آن بيمار در اثر شدّت بيماري آه مي‌كشيد آن كسي كه در خدمت حضرت بود

به اين بيمار گفت چرا آه مي‌كشي بگو يا الله ،

وجود مبارك حضرت فرمود: « آه اسم من أسماء الله تعالي »

فرمود آه اين « يا الله » اوست اين الآن الله را مي‌خواهد

 فرمود آه اسم خداست نه اينكه آه وضع شده باشد براي الله .

آه اين بيماري كه همه راهها به روي او بسته است الله اوست

اين از غرر روايات ماست كه مرحوم صدوق در توحيدش نقل كرده .

آیت الله جوادی آملی (حفظه الله)

پسورد

دیگران در زندگی اسراری دارند که شاید نزد ما آشکار شده باشند.

مانند خداوند رازهای دیگران را پوشیده نگه داریم
...............................................................................

علي بن موسي الرضا عليه ‏السلام در بيان نشانه‏ هاي مؤمن مي‏ فرمايند:

مؤمن ، مؤمن نمي‏ باشد مگر اين که در او سه خصلت باشد:

سنتي از پروردگارش و سنتي از پيامبرش و سنتي از ولي اش ،

پس آنچه که سنت پروردگار است ، حفظ اسرار ديگران است

و آنچه که سنت پيامبر او است مدارا کردن با مردم است

و آنچه که سنت ولي او است ، صبر کردن بر سختي‏ها و بلاها است.




ابـو تــرابــــــــ ...

امــام ، رو به رهایی ، عمامه روی زمین       قـیامتی شد - بعد از اقـامه - روی زمین

خـطـوط آخـر نهج البلاغه ریخت به خاک       چکـیـد خــون خـدا در ادامه روی زمین

خودت بگو به که دل خوش کنند بعد از تو      گــرسنگان حـجـاز و یـمـامه روی زمین

زمـان به خواب بـبـیـنـد ، که باز امـیـرانی      رقــم زنند به رسم تــو، نامه روی زمین:

« مرا بس است همین یک دو قرص نان ز جهان

مرا بس است همین یک دو جامه روی زمین »

تو رفته ای و زمین مانده است و ما اینک      و مـیـزهای پُـر از بخشنامه روی زمین!



«هیهات اگر طمع، مرا به گزیدن خوردنی ها کشاند، در حالی که شاید

در حجاز یا یمامه گرسنه ای حسرت گرده نانی برد و یا وعده ای سیر نخورد.»

(نهج البلاغه، نامه45)


«بدانید که امام شما از دنیایش به دو جامه فرسوده و دو قرص نان بسنده کرده است»

(نهج البلاغه ، نامه 45)

آخرین قدر عـلـی ...

علی علیه السلام در رمضان آخر عمر خویش حال عجیبی داشت و هر شبی را در یک جا میهمان بود.

غذا کم میل می فرمود.

ابن حجر چنین می گوید:

«هنگامی که رمضان [ آخر عمر حضرت ]  فرا رسید ، هر شب در منزل یکی از بستگان

افطار می کرد ؛ شبی در منزل حسن علیه السلام ، شبی در منزل حسین علیه السلام

و شبی نزد عبد اللّه بن جعفر [ شوهر دخترش زینب ] ، و بیش از سه لقمه غذا نمی خورد،

« وَ یَقُولُ : اُحِـبُّ اَنْ اَلْـقِـیَ اللّهَ وَ اَنَا خِـمْـصٌ ؛

و می فرمود : دوست دارم خدا را [ با شکم ] گرسنه ملاقات کنم.»

در آن شب حضرت سوره « یـس » می خواند و مرتب به آسمان نگاه می کرد و می فرمود:

«امشب، همان شبی است که به من وعده دیدار داده شده است.»

 

الهی مردم از من سیر و من هم سیرم از مردم *** نما راحت مرا ای خالق ارض و سما امشب

 

علی علیه السلام هیجان عجیبی داشت. خود می گوید : هر کاری کردم، راز مطلب را نفهمیدم؛

« ما زِلـتُ اَفـحَـصُ عَـنْ مَکـنُـونِ هـذَا الاْءَ مْرِ وَ اَبَـی اللّهُ اِلاّ اَخْـفـاهُ ؛

خیلی تلاش کردم که سرّ و باطن این امر را به دست بیاورم ، ولی خدا اِبا کرد ،

جز اینکه آن را پنهان کرد.»

آن گاه رهسپار مسجد شد. چند رکعت نماز گذارد. سپس بالای مأذنه رفت تا اذان بگوید.

وقتی از بالای مأذنه پایین می آمد، می فرمود:

« خَـلّـوا سَبیلَ الْمُؤْمِـنِ الْمُجاهِدِ فِی اللّهِ لا یَعْبُدُ غَیْرَ الْواحِدِ »

باز کنید راه مؤمن رزمنده در راه خدا را که [ افتخارش این است که ] غیر از [ خدای ]

واحد را نپرستیده است.»

آن گاه به مسجد بازگشت و مشغول نماز شد و سر از سجده برداشت

که شمشیر زهراگین فرقش را شکافت.

در این حال ،  فرمود:

« بِسْمِ اللّهِ وَ بِاللّهِ وَ عَلی مِلَّةِ رَسُولِ اللّهِ فُزْتُ وَ رَبِّ الْکَعْبَةِ...هذا ما وَعَدَنَا اللّهُ وَ رَسُولُهُ ؛

 به نام خدا و به یاری خدا و بر دین رسول خدا. قسم به پروردگار کعبه که رستگار شدم...

این [ شهادت ] چیزی بود که خدا و رسولش به ما وعده داده بودند.»

شب وصل است و خوش قرآن ناطق             نـیـایــش مــی کـنـد تا صــبــح صــادق

سر شــب تا ســحــر او نـالـه کــرده             به یک شب طی رهی صد ساله کرده

لـبـانش می خــورد آهـسـتـه بـر هم             که گویا عرش و فرش ، گردیده در هم



مثلث شخصیت امام علی علیه السلام / آیة الله جعفر سبحانی


خوش به حال اینان ...


امام رضا علیه السّلام :


" إنَّ امیرالمومنین علیه السّلام کانَ یقول : طـُوبـی لِـمَـن أَخـلـصَ الْعِباَدة وَ الـدُّعاء ،


و لـَم یَـشْـغَـلْ قَـلْـبَـه بِـمـا تـَری عَـیـنـاهُ وَ لـمْ یَـنْـسَ ذِکــرَ اللهِ بِـمـا تَـسْـمَـع اُذُنـاهُ


وَ لـمْ یَـحْـزَنْ صَـدَرَهُ بِـمـا اُعـطِـیَ غَـیْـرُهُ "



امام رضا علیه السلام :

امیرالمومنین علیه السّلام فرمود : خوش به حال کسی که:

عبادت ودعایش را برای خدا خالص می  گرداند ،

آن چه چشمش می بیند دلش را مشغول نمی کند ،

و آن چه گوشش می شنود ، مایه ی فراموشی ذکر خدا نمی شود ،

آن چه خدا به دیگران داده، موجب حزن او نمی شود.


نگرش امام خمینی (ره) به اعجاز قرآن

سالگرد ارتحال امام خمینی (ره ) تسلیت باد




یکی از مسائلی که در علم  کلام  و علوم قرآنی مشترکا مورد بحث قرار می‏گیرد ، « اعجاز قرآن کریم » است.

اصل مسئله اعجاز قرآن ، امری مسلّم و غیرقابل تردید بوده ، اما آن‏چه مهم است بررسی وجه اعجاز

آن است که بسیارجای بحث و تضارب آرا دارد.


امام خمینی درباره اعجاز قرآن، نظری بدیع و خاص و رویکردی منحصر به فرد و متفاوت با دیگران دارد


امام خمینی رحمه ‏الله می‏فرماید:


قرآن کریم، خود در چند جا معجزه بودن خود را به تمام بشر در تمام دوره‏ ها اعلان کرده است

و عجز جمیع بشر را ، بلکه تمام جن و انس را از آوردن به مثل خود ابلاغ کرده.

امروز ملت اسلام همین نشانه خدا را در دست دارند و به تمام عائله بشری از روی کمال اطمینان

اعلان می ‏کنند که این نشانه پیغمبری نور پاک محمد است ، هر کس از دنیای پرآشوب علم و دانش،

مثل او را آورد ما تسلیم او می‏شویم و از گفته ‏های خود برمی‏گردیم.


ایشان در تعریف معجزه و ضرورت آن می‏فرماید:

مقصود از معجزه ، نشانه‏ ا ی است که به واسطه آن ما پی ببریم که حرف‏های این شخص مدعی پیغمبری

از مغز بشری خود نیست و گفتارهای او پندارهایی از پیش خود نیست و آن‏چه می‏گوید گفته‏ های خداست

که آفریدگار ما و جهانیان است و موافقت و اطاعت آن لازم است به حکم عقل و مخالفت آن موجب زیان‏های دو جهان است.


عقل فطری خدادادی هر کس حکم می‏کند که قبول کردن هر دعوایی ، بی‏ دلیل و برهان روا نیست و

کسی که بی‏ دلیل چیزی را قبول کند از فطرت انسانیت خارج است ...


بالاترین وجه اعجاز قرآن


امام خمینی می ‏فرماید:


این کتاب عزیز در محیط و عصری نازل شد که تاریک‏ ترین محیط و عقب‏ افتاده ‏ترین مردم در آن

زندگی می‏ کردند
و به دست کسی و بر قلب الهی کسی نازل شد که زندگی خود را در آن محیط

ادامه می ‏داد
و در آن حقایق و معارفی است که در جهان آن روز ـ چه رسد به محیط نزول آن ـ

سابقه نداشت ، و بالاترین و بزرگ‏ترین
معجزه آن ، همین است ؛ آن مسائل بزرگ عرفانی که

در یونان و نزد فلاسفه آن سابقه نداشت و کتب ارسطو و افلاطون،
بزرگ‏ترین فلاسفه آن عصرها ،

از رسیدن به آن عاجز بودند و حتی فلاسفه اسلام که در مهد قرآن کریم
بزرگ شدند و از آن استفاده‏ ها

نمودند به آیاتی که به صراحت زنده بودن همه موجودات جهان را
ذکر کرده ، آن آیات را تأویل می‏ کنند

و عرفای بزرگ اسلام که از آن ذکر می‏ کنند همه ازاسلام
اخذ نموده و از قرآن کریم گرفته‏ اند

و مسائل عرفانی به آن نحو که در قرآن کریم است

در کتاب دیگر نیست.



قرآن برای همین آمده است که تربیت کند انسان‏ها را.

قرآن، کتاب انسان‏سازی است ، می‏خواهد انسان درست کند ...

پیغمبر ( ص
) می‏ خواست همه مردم را علی بن ابی‏طالب کند ولی نمی‏ شد


و اگر بعثت پیغمبر(ص)
هیچ ثمره‏ ای نداشت ، به جز وجود پاک علی بن ابی‏طالب و

وجود امام زمان (عج)  این هم توفیق بسیار بزرگی بود
.
اگر خدای تبارک و تعالی پیغمبر را مبعوث می‏ کرد برای ساختن یک همچه انسان‏های

کامل ، سزاوار بود . لکن آنها می‏خواستند که همه آن‏طور بشوند ، آن توفیق حاصل نشد.

حـسـن خلق یا نفاق ؟

سالروز میلاد ابالحجّة ، امام حسن عسکری (ع) مبارک باد


فَـبِـمَـا رَحْـمَـةٍ مِّـنَ اللّهِ لِـنـتَ لَـهُـمْ وَلَـوْ كُـنتَ فـَـظًّــا غَـلِـيـظَ الْـقَـلْـبِ لانـفَـضُّـواْ مِـنْ حَـوْلِـكَ ...

آل عمران 159

پس به [بركت] رحمت الهى با آنان نرمخو [و پرمهر] شدى و اگر تندخو و سخت دل بودى

قطعا از پيرامون تو پراكنده مى‏ شدند

حـُـســن خـُـلــق یا نـفـاق ؟

در دین اسلام ، در آیات وروایات متعدد ، تاکید بسیاری بر حُـسـن خُـلـق شده است.

در مورد حـسـن خـلـق از پیامبر پرسش شد آن حضرت این آیه شریفه را تلاوت فرمود:

خُـذِ الْـعَـفْـوَ وَأْمُـرْ بِالْـعُـرْفِ وَأَعْـرِضْ عَـنِ الْـجَـاهِـلِـيـنَ

(گذشت پيشه كن، و به [ كار] پسنديده فرمان ده، و از نادانان رُخ برتاب) سوره اعراف 199

سپس فرمود : حسن خلق آن است که با کسانی که با تو قطع رابطه کرده اند رابطه برقرار کنی و به کسانی که تو را محروم کرده اند بخشش کنی و کسی را که بر تو ظلم کرده ، عفو نمایی.

آیه 159 سوره آل عمران  تاکید می کند که با مردم مهربان و نرمخو باش چرا که

" اگر با مردم تند خو می بودی از اطرافت دور می شدند "

اما آیا این نرمخویی در هر جا و در مقابل هر رفتاری و هر کسی درست و بجا خواهد بود ؟

گاه ، آدمی به دلایل مختلف از جمله ترس از موقعیت یا خطر از دست دادن موقعیت و منافع ، با نظرات نادرست و ناحق نیز موافقت می کند که این نوع نرمخویی به معنای حسن خلق نخواهد بود بلکه عین نـفـاق است. نفاق و دوزبانی عبارت است از اینکه وقتی انسان بین دو نفر و دو نظر مخالف قرار می گیرد ، با هر دو موافقت نماید و با هر طرف ، موافق میل او صحبت کند.


به حسن و خلق و وفا کس به یار ما نرسد            تو را در این سخن انکار کار ما نرسد

اگـر چـه حُـسـن فـروشـان به جـلـوه آمده‌اند            کسی به حسن و ملاحت به یارما نرسد

به حـق صحبت دیرین که هیچ محرم راز            به یار یک جهت حق گزار ما نرسد




پ ن : در بعضی نسل ها و خانواده ها دیده می شود که یک نفر فیلسوف می شود.

اما به تازگی در نسل صـفـری فیلسوفی پیدا شده که تنها چهار سال دارد.

زهرا فیلسوف کوچک گفته است : مردی را ندیده ام که گریه کند و حقش باشد.


وَعَــدَهُ عَـهـدَ

هُــو الـّـذی أرسَلَ رَسـولـهُ بِـالـهُـدی و دِیــن الـحـقّ


لِـیُـظـهِـرَهُ عَـلـَی الـدّینِ کُـلّـه وَ لَــو کـَـرِهَ الـمُـشـرِکـون

( توبه 33 )


او کسی است که رسولش را با هدایت و آیین حق فرستاد،


تا آن را بر همه آیین ها غالب گرداند هر چند مشرکان کراهت داشته باشند


علی بن ابراهیم می گوید:


« این آیه ، درباره  قائم آل محمد (عج ) نازل شده است و او امامی است که خداوند بر همه

ادیان پیروزش می کند، پس زمین را از قسط و داد پر می کند، همان گونه که از ظلم و ستم

پر شده است. »


ابوبصیر از امام صادق (علیه السلام) روایت کرده که در تفسیر این آیه فرمود:


«به خداوند سوگند! هنوز تأویل آن نازل نگردیده است»


و در پاسخ پرسش ابوبصیر که تاویل آن کی نازل می شود


امام (علیه السلام) فرمود: «وقتی قائم (علیه السلام) قیام کند ان شاء الله. » 


منابع

بحار الانوار: ج 51، ص 324 حدیث 36 - ص 346 حدیث 94 

بحارالانوار، ج 51 ،ص 50 ،حدیث 22 ---------- تفسیر علی بن ابراهیم


هر لحظه مرا تازه خدایی دگر آید

بیزارم از آن کهنه خدایی که تو داری  ...   هر لحظه مرا تازه خدایی دگر آید


گاهی شنیده ایم که برخی ها می گویند قرآن ، کلام و سخن هزار و چهارصد سال پیش است و برای امروز و آینده نمی تواند مفید باشد.

قرآن کتابی ست که در طول بیست و سه سال بر قلب و جان پیامبر به تدریج نازل شد.
کلمه " نزول " نازل بر تدریج و مدت دار بودن امر است. نزول قرآن در مدت بیست و سه سال و به تدریج بودن این امر نشان از اهمیت محتوای آن است. نشان از مدون بودن است و نشان از آن است که این کتاب تنها یک کتاب محدود در زمان پیامبر نیست.

نشان از آن است که این کتاب برنامه ای خواهد بود برای زمان ها ...

قرآن به مانند چشمه ای خواهد بود همیشه جوشان برای دل و جان جویای آگاهی در زمان ها ...

علامه حسن زاده ی آملی (حفظه الله) در برخورد و مصاحبتی با یک اهل ریاضی به این امر اشاره می نماید که قرآن چشمه ی همیشه جوشان معرفت و آگاهی است.




آيت الله حسن زاده آملي می فرماید :

بنده حدود سي سال پيش صحبتي با يك رياضيدان داشتم ... تا اينكه كلام كشيده شد به شكل هندسي «قطاع»

من از او به خاطر غرض الهي كه در نظر داشتم سؤال كردم :

عزيز من! از اين شكل چند حكم هندسي مي­توان استفاده كرد و بدست آوررد ؟

گفت: شايد هفت تا ده حكم!

گفتم : مثلا بيست تا چطور؟ می توان بیست حکم بدست آورد ؟

گفت: شايد ممكن باشد.

گفتم: دويست تا و دو هزار تا چطور؟ با تعجب  به من نگاه مي­كرد.

گفتم: دويست هزار تا چطور؟ ... خيال مي­كرد كه من قصد مطايبه و شوخي دارم و به مَجاز حرف مي­زنم.

بعد به او گفتم : خواجه نصير الدين طوسي از اين شكل ( شکل هندسی قطاع )، چهار صد و نود و هفت هزار و ششصد و شصت و چهار ( نزدیک نیم میلیون ) حكم هندسي استنباط كرد.

پس چه جاي تعجب است که قرآن ، هر حرفش داراي هفتاد هزار معنا و بيش از آن باشد و همان­طور كه خداوند سبحان غير متناهي است ، قرآن هم كه كتاب او است ، غير متناهي است و مانند بحر و دريايي است كه پايان ندارد و انسان مي­تواند به هر اندازه­ اي بخواهد، در قرآن غواصي نمايد و به درجاتش عروج كند.

(داستانهاي عارفانه 2، ص 30)


در ادامه بیان این خاطره ، علامه ، به معصوم بودن حضرت زهرا (س) اشاره می نمایند و بیان می کنند
که هیچ یک
از مفسران و عالمان دین در طول تاریخ ، نتوانستند به خود جرأت دهند و بگویند که به تمام جوانب قرآن تسلط دارند .

اما حضرت فاطمه زهرا (س) در دعاهای خود بیان می دارد :


" خدایا تو را سپاس می نمایم که مرا در هیچ جای قرآن حیران و وامانده ، نگذاشتی "

در بخشى از دعاى ایشان آمده است:

.... اَلْحمد لله الّذى لَمْ یَـجْـعَـلْـنـى جاحدةً لِـشَـىْ‏ءٍ مِـن كتابِهِ و لا مُـتَـحـیّـرةً فى شَـى‏ءٍ مِـن اَمْرِه...

منبع : فلاح‏ السائل، سیدبن‏ طاووس، ص 173


" حمد خدا را كه مرا انكار كننده‏ ى چیزى در كتابش و سرگردان در چیزى از كار آن نگردانیده است... "

با این فرمایش حضرت زهرا (س) می توان فهمید که ایشان بر همه جوانب و علوم و معارف قرآن تسلط داشته اند و این آگاهی و تسلط بر کسی ممکن نیست جز شخص معصوم.

حدیث روز


• امام مهدی (سلام الله علیه) : •

ما از همه خبرهاى شما آگاهيم، و چيزى از خبرهاى شما از ما پنهان نيست.

بحارالأنوار - ج 53 - ص 175

رازداری و عیب پوشی

راز داری وعیب پوشی در کلام مولا علی « در نامه خطاب به مالک اشتر »

بخشی از نامه 53 نهج البلاغه

ای مالک :

" و باید که دورترین افراد رعیت از تو و دشمن ترین آنان در نزد تو، کسی باشد که بیش از دیگران

عیبجوی مردم است.

زیرا در مردم عیب هایی است و والی از هر کس دیگر به پوشیدن آنها سزاوارتر است.

از عیب های مردم آنچه از نظرت پنهان است، مخواه که آشکار شود،

زیرا آنچه بر عهده توست،پاکیزه ساختن چیزهایی است که بر تو آشکار است

و خداست که بر آنچه از نظرت پوشیده است، داوری کند.

تا توانی‌عیب های دیگران را بپوشان، تا خداوند عیب های تو را که خواهی از رعیت مستور بماند،بپوشاند.

و از مردم ، گره هر کینه‌ای را بگشای و از دل بیرون کن و رشته هر عداوت را بگسل و خود را از آنچه از تو

پوشیده داشته‌اند، به تغافل بزن و گفته ی سخن‌چین را تصدیق مکن.

زیرا سخن چین، خیانتکار است، هر چند، خود را چون نیکخواهان وانمود
کند "




علي بن موسي الرضا "عليه‏ السلام"

در بيان نشانه‏ هاي مؤمن مي ‏فرمايند:

لا يَـکـونُ الـمـؤمـنُ مـؤمِـنًـا، حـتـي تَـکـونُ فِـيـهِ ثـلاثَ خِـصـال:

مؤمن، مؤمن نمي‏باشد مگر اين که در او سه خصلت باشد،

سُـنّـةٌ مِـن ربِّـه، و سُـنّـةٌ مِـن نَـبـيِّـه "صلي الله عليه و آله"، و سُـنّـةٌ مِـن ولـيِّـه "عليه‏ السلام".

سنّتي از پروردگارش و سنّتي از پيامبرش و سنّتي از وليّ اش،

فَـأمّـا الـسُـنّـةُ مِـن ربّـه فَـکِـتـمـانُ الـسّـرِ،

پس آنچه که سنّت پروردگار است، حفظ اسرار ديگران

و امّـا الـسُـنّـة مِـن نـبـيّـه "صلي الله عليه و آله" فـمُـداراة الـنّـاسِ،

و آنچه که سنّت پيامبر او است مدارا کردن با مردم است

و امّـا الـسُـنّـةُ مِـن ولـيّـه "عليه‏ السلام " فَـالـصّـبـرُ فـي الـبَـأسـاء و الـضّـراء

و آنچه که سنت وليّ او است، صبر کردن بر سختي‏ها و بلاها است

خلق خوش





پسر بچه‌ای بود كه اخلاق خوبی نداشت. پدرش جعبه‌ای میخ به او داد و گفت :

" هربار كه عصبانی می‌شوی باید یك میخ به دیوار بكوبی."

روز اول، پسر بچه 37 میخ به دیوار كوبید. طی چند هفته بعد، همان طور كه یاد می‌گرفت چگونه

عصبانیتش را كنترل كند، تعداد میخ های كوبیده شده به دیوار كمتر می‌شد.

او فهمید كه كنترل عصبانیتش آسان‌تر از كوبیدن میخ ها به دیوار است ...

بالاخره روزی رسید كه پسر بچه دیگر عصبانی نمی‌شد. او این مسئله را به پدرش گفت

و پدر نیز پیشنهاد داد هر بار كه می تواند عصبانیتش را كنترل كند، یكی از میخ ها را از دیوار در آورد.

روزها گذشت و پسر بچه بالاخره توانست به پدرش بگوید كه تمام میخها را از دیوار بیرون آورده است.

پدر دست پسر بچه را گرفت و به كنار دیوار برد و گفت :

پسرم ! تو كار خوبی انجام دادی و توانستی بر خشم خود پیروز شوی .

اما به سوراخهای دیوار نگاه كن. دیوار دیگر مثل گذشته‌اش نمی‌شود.

وقتی تو در هنگام عصبانیت حرفهایی می‌زنی ، آن حرفها هم چنین آثاری به جای می‌گذارند.

تو می‌توانی چاقویی در دل انسانی فرو كنی و آن را بیرون آوری. اما هزاران بار عذر خواهی

هم فایده ندارد؛ آن زخم سر جایش است. زخم زبان هم به اندازه زخم چاقو دردناك است


علم ثروت است یا بهتر ؟


دانش آموزان دهه شصت و هفتاد خوب بخاطر دارند.
موضوع انشا...

- می خواهید در آینده چه کاره شوید؟

- علم بهتر است یا ثروت ؟

دانش آموزان آن دوران ، امروز ، با شنیدن این جملات به یاد دوران شیرین
و احتمالا تلخ مدرسه می افتند.
روزهایی که می خواستیم خلبان ، دکتر ، مهندس و ... بشویم.

به هر حال امروز جواب سوال اول را از روزگار گرفته ایم.چه خوب و دلخواه ،
چه نامناسب و به اجبار هر کدام از آن دانش آموزان به شغلی مشغولند.

اما سوال دوم هنوز هم محلی از اعراب دارد.هنوز هم می شود پرسید که بعد از این همه سال ...

علم بهتر است یا ثروت؟

آن روزها هر طور بود ، به هر شکل ممکن و ناممکن ثابت می کردیم که علم بهتر از ثروت است
گرچه ته دل به ثروت هم علاقه داشتیم.

چند وقت پیش بین دوستان به شوخی می گرفتیم آن روزها را و می گفتیم

 " علم ثروت است یا بهتر ؟ "
مثل این که به شوخی بپرسی حالت چطوره یا نه ؟

اما غافل بودیم از این که این سوال بیشتر و بهتر به درد این روزهای ما می خورد.
اینکه علم ثروت است یا بهتر؟
در واقع ورژن جدید و آپدیت شده از سوال قدیمی ...
جواب این سوال بر عهده خودتان باشد ...

اما چند سال پیش روایتی از رسول مکرّم اسلام می خواندم که بی ربط به این موضوع نیست.
نبی اکرم فرموده بودند :

" روزگاری خواهد رسید که کسی برای فراگرفتن علم و دانایی سراغ عالمان و اهل علم نخواهد رفت.
کسی رنج و زحمت آموختن را به جان نخواهد خرید.
در آن روزگار اهل علم از روی دلسوزی به دنبال مردم نادان خواهند گشت تا به آنان علم و دانش بیاموزند
آن روزگار ، روزگار مظلومیت علم است. "




هَلْ
یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ

آیا کسانی که می دانند و کسانی که نمی دانند ، برابرند ؟

تماشا

من تماشای تو میکردم و غافل بودم

کز تماشای تو خلقی به تماشای من اند

گفته بودی که چرا محو تماشای منی ؟

و چنان محو که یک دم مژه بر هم نزنی ؟

مژه بر هم نزنم تا که ز دستم نرود

ناز چشم تو به قدر مژه بر هم زدنی


اللّهم ...
أرِنــــي  الطَلعةَ  الرشیدة ...

سنگ محک





صد حیف که اشخاص را سنگ محک و عیار سنجش می دانیم برای حق و باطل ...

پیش قاضی و ... !

شاید شنیده باشید که می گویند...
پیش قاضی و معلّق بازی !
در امر قضاوت برای اثبات جرم ، ادلّه و دلایل و مدارکی لازم است
از جمله : اقرار ، شهادت ، سوگند ، قسّامه ، سند ، اَمارات ، علم قاضی

یک قاضی برای ثبوت جرم این ادله و دلایل را نیاز دارد
اما گاهی ممکن است که شخص قاضی ، خود ، به مجرم بودن متهم اطمینان داشته باشد
و در واقع خود قاضی شاهد وقوع جرم باشد
در این صورت دیگر برای ثبوت جرم نیازی به سایر ادلّه نیست
و قاضی به وقوع جرم علم حاصل می کند
در واقع قاضی ، شاهد نیز هست
در این حال دیگر جایی برای انکار و ... نمی ماند
این است که می گویند :

پیش قاضــــــــــــــــی و معــــــــلّــــــــق بازی

و اینک احوال ما ...

قالَ الاْمامُ علي - عليه السلام - :


إتَّــــــــــقـــــــــــــوا مَعَاصِيَ اللّهِ فِي الْخَلَواتِ


فَإنَّ الـــــشّـــــاهِدَ هُوَ الْحـــــــــــــــــاكِم

از ارتکاب معصیتهای الهی(حتّی) در نهان خودداری کنید زیرا

آن خدایی که شاهد است خود نیز حاکم است


حال ... چگونه می شود که پیش چنین قاضی بصیر و خبیری

معـــــلّـــــق بازی
می کنیم ؟!




امروز در محیط کار یکی از همکاران عملی انجام داد که جوابی جز نگاه و سکوت نداشت
سوالی در ذهن من جرقه زد
این که " اطرافیان از این سکوت چه برداشتی خواهند داشت؟"
آیا فکر می کنند که
سکوت علامت رضاست ؟

یا
جواب ابلهان خاموشی است؟

نشانه های مومن

السلام آقای خوبان...
السلام ای روح ایمان...

علي بن موسي الرضا "عليه‏ السلام"

در بيان نشانه‏ هاي مؤمن مي ‏فرمايند:
لا يَکونُ المؤمنُ مؤمِنًا، حتي تَکونُ فِيهِ ثلاثَ خِصال:

سُنّةٌ مِن ربِّه، و سُنّةٌ مِن نَبيِّه "صلي الله عليه و آله"، و سُنّةٌ مِن وليِّه "عليه‏ السلام".

فَأمّا السُنّةُ مِن ربّه فَکِتمانُ السّرِ،

و امّا السُنّة مِن نبيّه "صلي الله عليه و آله" فمُداراة النّاسِ،

و امّا السُنّةُ مِن وليّه "عليه‏ السلام " فَالصّبرُ في البَأساء و الضّراء
--------------------
مؤمن، مؤمن نمي‏باشد مگر اين که در او سه خصلت باشد،

سنتي از پروردگارش و سنتي از پيامبرش و سنتي از ولي و امام اش،

پس آنچه که سنت پروردگار است، حفظ اسرار ديگران

و آنچه که سنت پيامبر او است مدارا کردن با مردم است

و آنچه که سنت ولي و امام او است، صبر کردن بر سختي‏ها و بلاها است.

-------------------------------------------------------------------------------------
میلاد عالم آل محمد ، علی بن موسی الرضا المرتضی (ع) مبارک


فتنه

و قام الیه رجل فقال : یا أمیرالمؤمنین ، أخبرنا عن الفتنة ، و هل سألت رسول اللّه (صلى الله علیه وآله) عنها ؟

مردى به پا خاست ، عرض کرد: اى امیرمؤمنان، ما را از آن فتنه (بزرگ) آگاه ساز!

آیا در این باره از رسول خدا (صلى الله علیه وآله) سؤال کردى؟

فرمود: ( آرى ) ...

هنگامى که خداوند آیه ( الم * أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لاَ یُفْتَنُونَ )را نازل فرمود

من مى دانستم آن فتنه و آن آزمایش بزرگ ، تا زمانى که رسول خدا (صلى الله علیه وآله) در میان ماست نازل نمى شود;

از همین رو عرض کردم : اى رسول خدا (صلى الله علیه وآله)، منظور از این آزمایش و فتنه بزرگ چیست که خدا تو را از آن آگاه ساخته است؟

پیامبر فرمود: اى على ! بعد از من امّتم در بوته آزمایش قرار مى گیرند ...

 پیامبراکرم (صلى الله علیه وآله) فرمود : اى على، مردم بعد از من با ثروتشان آزمایش مى شوند.

دیندار بودن را منّتى بر خدا قرار مى دهند و (با این که مرتکب گناهان بزرگى مى شوند) انتظار رحمت خدا دارند

و خود را از خشمش در امان مى بینند. حرام خدا را با شبهات دروغین و هوس هاى غفلت زا حلال مى شمارند.

شراب را به نام " نبیذ " ، و رشوه را به نام " هدیه " و ربا را به اسم " تجارت " ، حلال مى پندارند.

عرض کردم: اى رسول خدا (صلى الله علیه وآله)، در چنین شرایطى، این افراد را که داراى چنین صفاتى هستند

در چه مرتبه اى قرار دهم؟

آیا کار آن ها به منزله ارتداد و بازگشت از دین است یا به منزله فتنه و انحراف از احکام خدا؟

فرمود: به منزله فتنه بدان

بخشی از خطبه 156 نهج البلاغه



امروز سر کلاس اسم و فامیل بچه ها رو می پرسیدم یکی از بچه ها گفت :
... جزایری
یاد شهرام جزایری و هدیه ی چند صد میلیونی جزایری به شیخ اصلاحات افتادم و خندم گرفت


یعنی : برو ...

یکی از امتیازات بزرگ انسان از حیوان این است که

وقتی از مقامی از مقامات معنوی محروم می شود

خودش را در معرض سؤال قرار می دهد.

امام سجاد (علیه السلام) این سؤال را با کلمه

" ما ليَ ؟ " ( مرا چه شده است ؟ )

شروع می کند و در علت محرومیت احتمالاتی را مطرح می کند

که از جمله آن این است:


"... أو رأیتـَني مُستـَخِفـَّاً بـِحقـِّکَ  فأقضـَیتـَني ! "


(پروردگارا ! شاید من حق تو را سبک شمردم، که مرا دور کردی)


یکی از فضلای معظم می فرماید:

از حضرت آیت الله العظمی اراکی سؤال کردم : آقا...


" فـَأقضَیتـَني "

یعنی چه ؟ با لبخند فرمود: یعنی


" برو گم شو ! "


 

مسلمانان مرا وقتی دلی بود  ***  که با وی گفتمی گر مشکلی بود

به گردابی چو می‌افتادم ازغم  ***  به تدبیرش امید ساحلی بود

دلی همدرد و یاری مصلحت بین  ***  که استظهار هر اهل دلی بود

ز من ضایع شد اندر کوی جانان  ***  چه دامن گیر یا رب منزلی بود

هنر بی‌عیب حرمان نیست لیکن  ***  ز من محرومتر کی سائلی بود

بر این جان پریشان رحمت آرید  ***  که وقتی کاردانی کاملی بود

مرا تا عشق تعلیم سخن کرد  ***  حدیثم نکته ی هر محفلی بود

مگو دیگر که حافظ نکته‌ دان است  ***  که ما دیدیم و محکم جاهلی بود


یا جبّار ...

محروم ز لطف خود مگردان ما را ...



چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند

قوم یهود از موسای پیامبر خواستند که خدا را با چشم ببینند
موسی در برابر اصرار این قوم جاهل عنود
از خداوند متعال تقاضای دیدار کرد
رَبـــــــــــــِّ أَرِنـــــي ...
اما خداوند متعال در جواب این تقاضا فرمود:
لَــــن تَـــــــراني ...
هرگز مرا نخواهی دید



اما ...
روزی شخصی از امیر الموحدین علی مرتضی پرسید:

يَا أَمِيرَالْمُؤْمِنِينَ هَلْ رَأَيْتَ رَبَّكَ حِينَ عَبَدتَهُ ؟

آیا خدایت را زمانی که عبادتش می کنی می بینی؟

فَقَالَ وَيْلَكَ !



 مَا كُنْتُ أَعْبُدُ رَبّاً لَمْ أَرَهُ.



قَالَ: وَ كَيْفَ رَأَيْتَهُ ؟



چگونه می بینی او را؟



 قَالَ: وَيْلَكَ لاَ تُدْرِکُهُ الْعُيُونُ فِي مُشَاهَدَةِ الاَْبْصَارِ




وَ لَكِنْ رَأَتْهُ الْقُلُوبُ بِحَقَائِقِ الاِْيمَانِ



چشم دل باز کن که جان بینی *** آن چه نادیدنی ست آن بینی



به درخت بادام گفتم : خواهر برایم از خدا بگو ...

درخت بادام شکوفه داد
***
و خدایی که در این نزدیکی ست

پشت این شب بوها


ما رأیتُ شَئیاً اِلاّ وَ رَأَیتُ اللهَ مَعَهُ وَ قبلَهُ وَ فیه


«ندیدم چیزی را مگر آن که خدا را همراه آن و پیش از آن و در آن دیدم»


و اما ... 

اینکه ما کردیم با خود هیچ نابینا نکرد *** در میان خانه گم کردیم صاحب خانه را


اللّهمّ إنّي أعوذُ بِکَ ...



برای دانستن بپرس

روزگاری می گفتند : 

آنان که می دانند عذاب می کشند و آنان که نمی دانند عذاب می دهند "

اما روزگاریست به این می اندیشم که: 

آنان که می دانند عذاب می کشند،

آنان که نمی دانند اگر به سوی دانایی تلاش کنند همانند دانا خواهند بود

اما آن که عذاب میدهد نادانی است که خود را در کسوت دانایان و

در مقام آگاهان روزگار قرار داده و چنان دانا می نماید که باور می کنی ...



بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم


وَ قَالَ [عليه السلام] لِسَائِلٍ سَأَلَهُ عَنْ مُعْضِلَةٍ


سَلْ تَفَقُّهاً وَ لَا تَسْأَلْ تَعَنُّتاً


فَإِنَّ الْجَاهِلَ الْمُتَعَلِّمَ شَبِيهٌ بِالْعَالِمِ


وَ إِنَّ الْعَالِمَ الْمُتَعَسِّفَ شَبِيهٌ بِالْجَاهِلِ الْمُتَعَنِّتِ .


نهج البلاغه حکمت320

و درود خدا بر او ، فرمود: (شخصى مسئلة پيچيده اى سؤال كرد، فرمود: )

براى فهميدن بپرس ، نه براى آزار دادن ؛

كه نادان آموزش گيرنده، همانند داناست،

و همانا داناى بى انصاف چون نادان بهانه جو است!



بــــــــــــــــــگذرد

روزی شخصی از انسانی پاک نهاد پندی خواست. 

به شخص پاک سرشت گفت :برایم جمله ای بگو که هنگام غم شادم نماید و هنگام شادی غمگینم کند.

گفت : ... این نیز بگذرد!



اقسام مردم ...

در این روزگاران ( پس از پیامبر ) مردم چهار گروه اند:

- گروهی اگر دست به فساد نمی زنند ، برای این است که ، روحشان ناتوان و شمشیرشان کُند و امکانات مالی در اختیار ندارند.

- گروه دیگر ، آنان که شمشیر کشیده و شر وفسادشان را آشکار کرده اند ، لشکرهای پیاده و سواره ی خود را گرد آورده و خود آماده کشتار دیگرانند.

دین را برای به دست آوردن مال دنیا تباه کردند که یا رییس و فرمانده گروهی شوند یا به منبری فرا رفته ، خطبه بخوانند.

چه بد تجارتی ، که دنیا را بهای جان خود بدانی ، و با آنچه که در نزد خداست معاوضه نمایی.

- گروهی دیگر با اعمال آخرت ، دنیا را می طلبند و با اعمال دنیا در پی کسب مقام های معنوی آخرت نیستند، خود را کوچک و متواضع جلوه می دهند.

گام ها را ریاکارانه و کوتاه بر می دارند ، دامن خود را جمع کرده ، خود را همانند مومنان واقعی می آرایند و پوشش الهی را وسیله ی نفاق و دورویی و دنیا طلبی خود قرار می دهند.

- و برخی دیگر با پستی و ذلّت و فقدان امکانات ، از به دست آوردن قدرت محروم مانده اند، که خود را به زیور قناعت آراسته و لباس زاهدان را پوشیده اند.اینان هرگز ، در هیچ زمانی از شب و روز ، از زاهدان راستین نبوده اند.

( نهج البلاغه بخشی از خطبه 32 )