امــام ، رو به رهایی ، عمامه روی زمین       قـیامتی شد - بعد از اقـامه - روی زمین

خـطـوط آخـر نهج البلاغه ریخت به خاک       چکـیـد خــون خـدا در ادامه روی زمین

خودت بگو به که دل خوش کنند بعد از تو      گــرسنگان حـجـاز و یـمـامه روی زمین

زمـان به خواب بـبـیـنـد ، که باز امـیـرانی      رقــم زنند به رسم تــو، نامه روی زمین:

« مرا بس است همین یک دو قرص نان ز جهان

مرا بس است همین یک دو جامه روی زمین »

تو رفته ای و زمین مانده است و ما اینک      و مـیـزهای پُـر از بخشنامه روی زمین!



«هیهات اگر طمع، مرا به گزیدن خوردنی ها کشاند، در حالی که شاید

در حجاز یا یمامه گرسنه ای حسرت گرده نانی برد و یا وعده ای سیر نخورد.»

(نهج البلاغه، نامه45)


«بدانید که امام شما از دنیایش به دو جامه فرسوده و دو قرص نان بسنده کرده است»

(نهج البلاغه ، نامه 45)