نانوایی ...
دم غروب رفتم نانوایی که سه تا بربری گرم و تازه بگیرم.
نانوایی عمو نصرت ...برعکس اسمش عمو نصرت مرد جوان و شادابی ست.
دوتا جمله توجه ام را به خود جلب کرد.
روی کوره ی نانوایی دوتا جمله با ماژیک نوشته شده بود که برایم دیدن آن جمله ها
روی کوره ی نانوایی خیلی جالب بود.
سمت راست کوره نوشته شده بود :
" عـقـل جــز از راه پـیـروی حــق ، بـه کـمـال نـمـی رسـد. "
و سمت چپ کوره این جمله نقش بسته بود :
" آفـتـاب بـر سـر گـیـاهـی مـی تـابـد کـه ، سـرش را از زیـر خــاک بـیـرون آورده باشـد. "

برای اینکه جمله ها را فراموش نکنم کاغذ پیدا نکردم و جمله ها را کف دستم می نوشتم که نانوا هم با تعجب به من نگاه می کرد.
بی ربط : نـانـوا هم جـوش شـیـریـن میزند ، بـیـچـاره فـرهـاد...
نانوایی عمو نصرت ...برعکس اسمش عمو نصرت مرد جوان و شادابی ست.
دوتا جمله توجه ام را به خود جلب کرد.
روی کوره ی نانوایی دوتا جمله با ماژیک نوشته شده بود که برایم دیدن آن جمله ها
روی کوره ی نانوایی خیلی جالب بود.
سمت راست کوره نوشته شده بود :
" عـقـل جــز از راه پـیـروی حــق ، بـه کـمـال نـمـی رسـد. "
و سمت چپ کوره این جمله نقش بسته بود :
" آفـتـاب بـر سـر گـیـاهـی مـی تـابـد کـه ، سـرش را از زیـر خــاک بـیـرون آورده باشـد. "

برای اینکه جمله ها را فراموش نکنم کاغذ پیدا نکردم و جمله ها را کف دستم می نوشتم که نانوا هم با تعجب به من نگاه می کرد.
بی ربط : نـانـوا هم جـوش شـیـریـن میزند ، بـیـچـاره فـرهـاد...
+ نوشته شده در یکشنبه ۱۳۹۰/۰۹/۲۷ ساعت توسط حـمـیـد صـفـری
|