هر که نان از عمل خویش خورد ...
هر گاه خواستی در اجاق ات آتشی روشن کنی ...
خـــــودت ...
تبری بردار ، به جنگل برو ، درختی بیانداز ، آن را خرد کن ، هیزمش را بیاور ...و در اجاق ات آتش روشن کن.
اگر کس دیگری را به دنبال این کار بفرستی ...
نه درختی انداخته می شود ، نه هیزمی آورده می شود ، نه آتشی روشن می شود.

گاهی هزار دوره دعا بی اجابت است گاهی نگفته قرعه به نام تو می شود
گاهی گـدای گدایی و بـخـت یار نیست گاهی تمام شهر گدای تو می شود...!
+ نوشته شده در یکشنبه ۱۳۹۰/۰۸/۰۸ ساعت توسط حـمـیـد صـفـری
|