آن روز ، " ابراهیم " نماینده کلاس آدمیّت ، در درس ایثار نمره قبولی گرفت. نمره ی خوب ایثار ...
با آن نمره ای که ابراهیم گرفت انتظارها از شاگردان کلاس بشری ، بیشتر شد.
پس از آن ، انتظار می رفت که بشر نمره های خوب داشته باشد. نمراتی چشمگیر در انسانیّت ...
بعد از آن در این کلاس شاگردانی بودند که نمراتی بهتر و بیشتر از ابراهیم کسب کردند.
نمراتی که باعث شد نمره قبولی ابراهیم در طول سال های تحصیل خوبی ها به چشم نیاید.
نمراتی که در کارنامه تاریخ بشر به یادگار ماند.
از میان شاگردان این کلاس ، جمعی گرد آمدند و از محل آزمون عرفان ، در سرزمین منا بسوی محل آزمون بزرگتری در سرزمین نینوا ، حرکت کردند.
این کاروان در راه بود و در هر منزلگاهی شاگردان بازمانده از تحصیل نیز به این جمع برتر می پیوستند.
این کاروان در طول تاریخ در حرکت بوده و در هر عصری از میان انسانها ، آنانی را که دل در گرو حضرت لم یزل داشتند به جمع خود خواندند .

می رود منزل به منزل کاروان نینوا ...




امسال در موسم حج خاطره ای از یک عزیز شنیدم که برهان بود .حجت بود . کوتاه اما قاطع.

از مسلمانی پرسیدم : نظر شما در مورد امام زمان چیست؟
گفت : امام زمان غایب است. او خواهد آمد و جانشین پیامبر خواهد بود.
گفتم : پس بیایید جمع شویم و با مشورت ، امام زمان را تعیین کنیم.
گفت مگر می شود...! امام زمان را باید خداوند تعیین کند.
...
گفتم : پس چگونه است که اولین جانشین پیامبر را با شور و مشورت انتخاب کردند ؟!
مگر جز این است که اولین جانشین را نیز خداوند باید معیّن می نمود ؟
مگر جز این است که در انتخاب اولین جانشین نیز مشورت ما نمی توانست تعیین کننده باشد ؟
مگر جز این است ... ؟

هو الحق ...     
   علیٌ مَعَ الحق و الحقُ مع علی...